گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-یونان باستان
فصل بیستم
.VI - سکوپاس و لوسیپوس


درباره زندگی سکوپاس جز کارهایش، که داستان واقعی زندگی هر کسی است، چیزی نمیدانیم; اما حتی هیچ یک از آثارش را هم با اطمینان نمیشناسیم. سر فربه و جنگجوی مجسمه هایی که ساختن آنها را به وی نسبت میدهند، یا آنهایی که از روی کارهای او تقلید شدهاند، حکایت از خلق و خوی تند و احساسات نیرومند او میکند. چنانکه دیدیم، سکوپاس، در تگئا، هم به عنوان معمار و هم مجسمهساز خدمت میکرد و در این کار چنان تسلط و نرمشی از خود بروز داد که از زمان فیدیاس تا میکلانژ بیسابقه بوده است. در اثر حفاریهایی که شده، فقط چند قطعه از کارهای تزیینی او را یافتهاند، که مهمترین آنها دو سر خرد شده مجسمهای است که صورت چاق و گرد و نگاه محزون آدم فراموش شدهای را دارند که مشخصه کارهای اوست. دیگر، مجسمه مردانه “آتالانته” است که آن هم صدمه بسیار دیده است. سری از مجسمه “ملئاگر” در ویلای مدیچی در رم موجود است که شباهت عجیبی به آثار فوق دارد. در این مجسمه نیز همان گونه های پر، چشمان محزون و متفکر، پیشانی برجسته در بالای بینی، لبهای هوسباز، و زلفان مجعد شانه نخورده دیده میشود. شاید این سر را رومیها از روی “ملئاگر” اثر سکوپاس ساختهاند که نشان دهنده بخشی از شکار کالودون باشد.1 سر دیگری در موزه مترپلیتن نیویورک موجود است که بدون شک اثر خود سکوپاس است، یا از روی مدل اصلی کپیه شده است. این اثر نیز، با وجود درشتی و نیرومندیی که دارد، زیبا و هوشمندانه ساخته شده، و یکی از زندهترین آثار مجسمه سازی باستان به شمار میرود.
پاوسانیاس نقل میکند که: سکوپاس در شهر الیس “مجسمهای مفرغی از آفرودیته ساخت که روی بز نری از برنز نشسته است.” در شهر سیکوئون مجسمه مرمری از “هراکلس” ساخت که شبیه آن در لنز داون هاوس لندن موجود است; عضله بندی آن برگشت به سبک مردانه پولوکلیتوسی



<90.jpg>
سردیس ملئاگروس، کپیه رومیها از روی کار سکوپاس ، موزه مدیچی، رم،


. کالودون شهری قدیمی بود در جنوب آیتولیا; چون مردم شهر در انجام قربانی قصور کرده بودند، آرتمیس گرازی را برای ویران کردن شهر فرستاد. ملئاگر، امیر کالودون، شکارچیان را مشتمل بر آتالانته، یاسون، کاستور، پولوکس، و تسئوس رهبری کرد. م.
تاریخ تمدن جلد 02 - (یونان باستان): صفحه 559
است، سرش کوچک و چون همیشه گرد، و صورتش ظریف چون کارهای پراکسیتلس است توقف سکوپاس در شهرهای مگارا و آرگوس و تب و آتن چندان بود که به وی مهلت داد تا مجسمه هایی را که پاوسانیاس پانصد سال بعد دید، بسازد. شاید او در تجدید بنای معبد اپیداوروس نیز دست داشته است. هنگام عبور از جزایر دریای اژه، برای کنیدوس مجسمه های “آتنه” و “دیونوسوس” را ساخت و در ساختن مجسمه های موسولئوم نیز کمک فراوان کرد. هنگام عزیمت به شمال، یکی از سر ستونهای معبد افسوس را نیز حکاکی کرد. در شهر پرگامون، مجسمه عظیم “آرس” در حال نشستن را ساخت. و در خروسا، واقع در تروآس، برای ترساندن موشها مجسمه “آپولون سمینتئوس” را برپا کرد. با ساختن مجسمه “آفرودیته” در ساموتراس باعث شهرت آن شهر شد، و در شهر دورافتاده بیزانس مجسمه “باکخانته”1 را ساخت که مجسمه موجود در درسدن ممکن است شبیه رومی آن باشد. این مجسمه کوچک مرمرین، که فقط کمی بیشتر از نیم متر است، کار استاد قابل و هنرمند با ارزشی است. بدن آن نیرومند و تزییناتش عالی و طرز ایستادنش بی نظیر است.
خشم به طور زندهای در آن نمایان، و رویهمرفته از هر جهت زیباست. پلینی از مجسمه های فراوان دیگری کار سکوپاس سخن میگوید که در عصر او در کاخهای روم بوده و هر یک شاهکار مجسمه سازی به شمار میرفته است. وی میگوید “حتی اگر در ساختن این مجسمه ها عمری سپری شده باشد، عالی و قابل تحسین است”، و اضافه میکند که “میان آنها هیکل لخت (آفرودیته) به تنهایی میتواند مایه شهرت هر شهری گردد.” رویهمرفته اگر بخواهیم این آثار مختصری را که احتمالا از سکوپاس باقی مانده مورد قضاوت قرار دهیم، میبایستی مقامی در ردیف پراکسیتلس برای وی قایل شویم. در این آثار اصالت حفظ شده، بدون اینکه زیادهروی شده باشد; نیرومندی نمایانده شده، بدون اینکه به حد خشونت رسیده باشد، و احساسات و حال و جنبش و تندی نقش گردیده، بدون اینکه کشش عصبی باعث از ریخت افتادگی مجسمه ها شده باشد.
پراکسیتلس عاشق زیبایی بود، و سکوپاس مجذوب شخصیت; پراکسیتلس میخواست وقار و ظرافت زنانگی و درخشش تندرستی و شادی جوانی را نشان دهد، ولی سکوپاس در پی آن بود که دردها و تاثرات زندگی را با بیان هنر زنده سازد. شاید اگر از وی آثار بیشتری میدیدیم، او را بعد از فیدیاس بزرگترین مجسمه ساز یونان میدانستیم.
لوسیپوس سیکوئونی در ابتدا هنرمند محقر مفرغکاری بیش نبود، و خیلی آرزو میکرد که هنرمند بزرگی شود، ولی استطاعت معلم گرفتن و مدرسه رفتن نداشت. هنگامی که شنید ائوپومپوس نقاش اعلام کرده است که پیرو هیچ استادی نخواهد شد، بلکه از طبیعت تقلید خواهد کرد، جرئت یافت و از آن به بعد هم خود را مصروف آموختن و مطالعه موجودات زنده کرد. در مجسمه سازی ابعاد و توازنی به وجود آورد که جانشین موازین خشک و سخت پولوکلیتوس گردید; او پاها را بلندتر، سرو گردن را کوتاهتر، و دست و پا را به صورت بعد سومی درآورد، و به پیکر روح و آرامش داد. “آپوکسوئومنوس” او فرزند ولگرد “دیادومنوس” است; مجسمه پولوکلیتوس به پیشانی خود نوار قهرمانی بسته، ولی قهرمان لوسیپوس غبار را از بازوی خود میسترد و ظرافت و وقار بیشتری دارد. از آن جذابتر و زندهتر چهره آگیاس از اشراف تسالی


<91.jpg>
آپوکسوئومنوس، کپیه رومی از اثر لوسیپوس (?)، موزه واتیکان،

<92.jpg>
: رامشگر دربار دیونوسوس در حال رقص، کپیه رومی از روی اثر سکوپاس (?)، موزه درسدن،


1. در دینهای یونان و روم، زنان پرستنده دیونوسوس. م.
تاریخ تمدن جلد 02 - (یونان باستان): صفحه 560
است، که نمونه آن در موزه دلفی وجود دارد. لوسیپوس، پس از آزادی از قیود گذشته، در سرزمینهای تازهای در هنر قدم گذاشت. سبک انفرادی و معمول امپرسیونیستی1 را رها کرده، تقریبا میتوان گفت که نیمتنهسازی را در یونان به وجود آورد. فیلیپ چندی دست از جنگپردازی و عشق ورزیهای خود کشید که مدل او قرار گیرد. اسکندر چندان از نیمتنهای که از او ساخته بود خوشش آمد که وی را مجسمه ساز رسمی دربار خود کرد; همان طور که آپلس را شبیه ساز خاص خود نمود و پورگوتلس را مامور کرد که تصویر او را بر روی جواهرات نقش کند.
نام هنرمندان خالق بعضی از زیباترین مجسمه هایی که از قرن چهارم باقی مانده معلوم نیست: مثلا مجسمه برنجی جوانی که نزدیک ماراتون پیدا شده، یک کپیه قدیمی از هرمس آندروسی متعلق به قرن چهارم، و مجسمه ظریف و غمگین هوگیایا که در نزدیکی تگئا2 کشف گردیده; هر سه مجسمه در موزه آتن موجود است. در موزه بستن هم یک سر دختر محفوظ است که در زیبایی نقص ندارد. تا آنجا که مشهود است، قسمت اعظم مجسمه های نیوبید، که در زمان آوگوستوس از آسیای صغیر به روم میآمده، متعلق به قرن چهارم است. این مجسمه ها اکنون در موزه های کشورهای اروپایی پراکنده است. علاوه بر آنها، سه مجسمه اصلی آفرودیته به سبک پراکسیتلس: ونوس کاپوا در موزه ناپل، ونوس خمیده در واتیکان، و ونوس آرل در موزه لوور را باید متعلق به آن عصر دانست. اما مجسمهای که از همه اینها در زیبایی و عمق احساس برتر است مجسمه نشسته دمتر است، که در سال 1858 در کنیدوس یافت شد و امروز از بهترین مجسمه های موزه بریتانیا به شمار میرود. موضوع آن معلوم نیست، ولی شاید الاهه محصول و حاصلخیزی را نشان میدهد که بر هتک ناموس پرسفونه ناله میسراید، و بدون شک از غمانگیزترین مجسمه هایی است که از زمان باستان به ما به ارث رسیده است. احساسات دردناک را با همان سبک متعادل یونان باستان بیان میکند، و مهربانی مادری و تسلیم خاموش همه در چشم و چهره او پیداست. این مجسمه و هرمس شاهکارهای زنده مجسمهسازی قرن چهارم یونان هستند، نه آن آفرودیته هایی که آن قدر مورد توجه قرار گرفتهاند.
هوگیایا، الاهه بهداشت، موزه آتن،


<93.jpg>
: سردیس دختر از خیوس، موزه بستن

<94.jpg>
دمتر کنیدوسی، موزه بریتانیایی


1. لوسیپوس، در عباراتی که باید مطبوع طبع مانه باشد، میگفت سایر هنرمندان مردان را چنان که بودند میساختند و او آنان را “چنان که مینمایند.”
2. این سر زیبا، که ما آن را به عنوان مظهر برای اولین تصویر این کتاب به کار بردهایم، از موزه کوچک شهر تگئا دزدیده شد، و پس از نه سال آلکساندر فیلادلفیوس، رئیس محترم موزه ملی آتن، آن را در انبار غله دهی در آرکادیا یافت. موضوع و تاریخ این مجسمه نامعلوم است، ولی سبک پراکسیتلسی آن را متعلق به قرن چهارم نشان میدهد. آقای فیلادلفیوس این مجسمه را “مروارید موزه ملی” میداند.